حمله به مجری تلویزیون با قمه در اتوبان نیایش
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۶۵۱۱۵
کارگردان فیلم بی مادر و تهیه کننده و مجری برنامه اختیاریه از حمله با قمه به او توسط خفت گیران در اتوبان نیایش خبر داد.
به گزارش هنر امروز، مرتضی فاطمی نوشت:
به هر که میپرستید قسم، در زیر پوست شهر آتشی زیر خاکستر است.
چند ساعت گذشته و هنوز در شوک «خفتگیری» امروزم. دفعه اول نبود. تا امروز چند نوبت خفتگیری و سرقت را تجربه کرده بودم اما اینبار ماجرا فرق میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماجرا را مینویسم به امید اینکه برسد به دست کسانی که نمیدانند یا بهتر بگویم میدانند و نمیخواهند عمق فاجعه را باور کنند. کاش در خلوت خود مرور کنند که کی و چرا به این مرحله هولناک از ناامنی رسیدهایم. کاش باور کنند وقتی تخم بیکاری و فقر و تبعیض کاشته شود، دزدی و سرقت و زیادهخواهی و قمهکشی، درو میشود. ماجرا چه بود؟
برای جلسه پخش فیلم به پردیس ملت رفته بودم. حدود ساعت ۷ جلسه تمام شد و درخواست اسنپ دادم. فاصله راننده با من ۸ دقیقه بود.
برای اینکه مسیرم به سمت شرق به غرب اتوبان نیایش بود و در برگشت تسریع شود به سمت مقابل اتوبان رفتم. به دلیل تجارب قبلی سرقت معمولا گوشی در دست نمیگیرم.
هفت هشت دقیقه گذشت و خبری از راننده نشد. موبایل را در آوردم تا ببینم راننده کجای مسیر است. در همان چند ثانیه موتور پالس سفید رنگی که دو جوان سیاهپوش سوار آن بودند را دیدم که به آرامی سمتم میآیند. با احتیاط گوشی را در جیبم گذاشتم و حواس و نگاهم را به دو جوان دادم.
متوجه شدند و به آرامی از کنارم گذشتند. فکر کردم به مردم ظن ناروا داشتهام و چه حس بدی است این حس. اما به خودم التیام دادم که چاره نیست و داستانم، داستان مار گزیدههایی است که ناخودآگاه به همه مظنوناند. همیشه حواسم به اطراف است. سی ثانیهای گذشت و از اسنپ خبری نشد.
به یکباره از پشت درختان دیدم موتوری و ترک آن دوباره با آرامش به سمتم میآیند. چه باید میکردم؟ شاید دور زده بودند و میخواستند رد شوند.
جهت احتیاط دو قدمی به وسط اتوبان نزدیک شدم. از اسنپ خبری نبود و حالا دیگر موتوریها کنارم بودند. وقتی چشم در چشم شدند با خودم گفتم هوا که روشن است و در دیدرس ماشینهای عبوریام. اصلا شاید کاری دارند.
تلاش کردم به خودم مسلط شوم هنوز دوست داشتم این حجم از وقاحت و آرامش را باور نکنم که ترکسوار آرام و خونسرد از موتور پیاده شد. به اتوبان نگاه میکردم. ماشینها به سرعت عبور میکردند. قمهها را از جیبشان درآوردند. نه، اشتباه نمیکردم. چه باید میکردم؟ دور تا دور از آدم خبری نبود.
چنان با خونسردی و طمانینه جلو میآمدند که گویی به کلی پاکباختهاند. انگار آمدهاند طلبشان را وصول کنند. گویی از هیچ چیز و هیچکس و از پایان ماجرا واهمهای نداشتند.
خندهزنان رجز میخواندند من به وسط اتوبان رسیده بودم ماشینها با سرعت از کنارم رد میشدند و چارهای جز داد و فریاد کردن نداشتم. هنوز هم نمیدانم ماشینها حق داشتند بیتفاوت باشند یا نه! صدای آرام پسرک که قدم به قدم به من نزدیک میشد در گوشم هست. یک نگاهم به ماشینها بود و نگاه دیگرم به او. اما آنها فقط و فقط با خنده من را نگاه میکردند و به جلو میآمدند.
بیتعارف ترسیده بودم. از این حجم از جسارت، از این حجم تجربه، از این حجم بیتفاوتی به اطراف عمیقا ترسیده بودم.
خیس عرق بودم و پاهایم خالی کرده بود. رجز میخواندند و میگفتند وایسا بابا. کجا میری حالا؟ جایی نداری بری.
نه راه پس داشتم نه پیش. حتی نمیتوانستم تسلیمشان بشوم. از کجا معلوم با گرفتن کوله و موبایل بیخیال شوند. رفتن به سمت دیگر اتوبان هم فایدهای نداشت.
وسط اتوبان بودند. تقلا و داد و فریاد و دیوانهبازی را به آخر رساندم. عربده میزدم اما انگار نه انگار
انقدر خونسرد بودند و از نتیجه کار مطمئن که حتی حمله هم نمیکردند. به یک متری من رسیدند. شروع کردم به دویدن به سمت ماشینی که از کردستان به نیایش پیچیده بود. دنبالم دوید و دوستش برگشت و موتور را روشن کرد.
شیشه ماشینی پایین بود و سرعتش کمتر از ماشینهای دیگر. کوله را پرت کردم داخل ماشین. ماشین سرعتش را کم کرد. پریدم در را باز کردم و فریاد زدم دزد دزد. فقط برو. راننده گیج بود اما گویا فهمیده بود اوضاع طبیعی نیست. پسر فریاد میزد هرجا بری گیرت میارم.
ضربهای به ماشین زد و پرید ترک موتورشان که دنبالم کنند. صدای موتورشان به گوش میرسید که به ترافیک چراغ ولیعصر رسیدیم. نفسم بالا نمیآمد. هر آن منتظر بودم شیشه را بشکنند و …
در این ساعتها به این فکر میکنم که این همه آرامش از کجا میآمد؟ چرا انقدر جسور بودند؟ در روز روشن اقدام به خفتگیری و چاقوکشی میکنند؟ گویی میدانند که کسی مانعشان نمیشود؟
چرا در این چند ساعت روایت مشابه و ترسناکتر از دوستانم شنیدهام که همین امروز وضعیت مشابه برای نزدیکانشان در جاهای شلوغ شهر برایشان پیش آمده است؟ چرا کسی باور نمیکند که عدهای دیگر به سیم آخر زدهاند و حق ناگرفتهشان را با سلاح میگیرند؟ چرا هیچکس به فکر زن و بچههای بیگناه این شهر نیست…
منبع: فرارو
کلیدواژه: مجری صداوسیما قمه کشی حمله ماشین ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۶۵۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گری نویل فاش کرد: در آستانه هدایت تیم ملی انگلیس بودم!
تیم ملی انگلیس پس از پیوستن گری نویل به والنسیا، او را به عنوان جانشین روی هاجسون انتخاب کرده بود.
طرفداری | پیش از جدایی روی هاجسون از تیم ملی انگلیس، گری نویل به عنوان دستیار او به عنوان گزینه جانشینی انتخاب شده بود.
گاري نويل فاش کرد که قبل از دوران کابوسوار سرمربیگری والنسیا، او در لیست جانشینی روی هاجسون به عنوان سرمربی تیم ملی انگلیس قرار داشت. نویل که در حد فاصل 2012 تا 2016 جزوی از کادرفنی هاجسون بود، دسامبر 2015 به صورت همزمان هدایت والنسیا را برعهده گرفت. مدافع سابق منچستریونایتد دوران بسیار بدی را در لالیگا گذراند و پس از ثبت 3 برد در 16 بازی شغلش را از دست داد. نویل در پادکست «Stick to Football» در مورد موضوعی صحبت کرده که پیش از این بیان نشده است:
هرگز این را به طور علنی نگفتهام، اما به یاد دارم که در دسامبر 2015، پیشنهاد والنسیا را دریافت کردم و دن اشورث با من تماس گرفت و گفت این انتقال بسیار خوبی برای من است تا برای گام بعدی، زمانی که روی هاجسون تصمیم گرفت تیم ملی انگلیس را ترک کند، آماده باشم. تا این اندازه برای هدایت انگلیس نزدیک بودم. همیشه آن تماس تلفنی را به یاد دارم و اینکه او میگفت این فرصت فوقالعادهای است، اما حالا که به عقب نگاه میکنم، شکست من درست بود چون به اندازه کافی تلاش نکردم. من صرفا پیشنهاد والنسیا را به دلیل آشنایی با مالک باشگاه و تعهدم به او قبول کردم. او از نظر تجاری به من ایمان داشت.
گری نویل همچنین اعلام کرد برای بازگشت به دنیای مربیگری پیشنهاد سه تیم را رد کرده است.
در سه سال گذشتهای که در اسکای بودم، میدلزبرو، نیوکاسل و دربی کانتی به دنبال مصاحبه شغلی با من بودند. به همه پیشنهادها پاسخ منفی دادم چون چیزی نبود که میخواستم.
از دست ندهید ????????????????????????
تونی کروس: پاس گلم جلوی بایرن خیلی خاص نبود شاهکار کارلتو؛ بازهم شکستناپذیری مقابل بایرن بزرگترین بازیکنان ناکام تاریخ لیگ قهرمانان یحیی شکایت کند 5 میلیارد تومان جریمه میگیرد